هی غریبه...
شب عروسی کت و شلوار سیاهش را به او بپوشان
رنگ سیاه به مرد من خیلی می اید
بند کراواتش را خودت سفت کن
این کار را دوست دارد
وقتی دستانت را میگیرد
خودت را در اغوش او بی انداز
با این کار احساس ارامش میکند
زحمت تاج عروس را نکش
سلیقه اش را خوب میدانم.برایت گرفته است
خلاصه کنم غریبه
جان تو و جان مرد من ....
نظرات شما عزیزان:
علی 
ساعت22:16---9 آبان 1392
.gif) پاسخ:
آرمـــــــان 
ساعت18:42---23 مرداد 1392
دیدی ای دل عاقبت زَخمت زدند.. گفته بودم مردم اینجا بَدَند..دیدی ای دل ساقهء جانت شکست.. آن عزیزت
عهدو پیمانش شکست.. دیدی ای دل در جهان یک یار نیست..هیچکس در زندگی غمخوار نیست..دیدی ای
دل حرف من بیجا نبود..از برای عشق اینجا جا نبود..نوبهار عمر را دیدی چه شد..زندگی را هیچ فهمیدی چه
شد..دیدی ای دل دوستیها بی بهاست.. کمترین چیزیکه میابی وفاست.. ای دل اینجا باید از خود گم شوی
عاقبت همرنگ این مردم شوی.. پاسخ:زیبابود...ممنون
|